حالا دیگه یک سوم عمرش گذشته و در حدود سی خونه رو پر کرده ولی هنوز جذابیت نگاهش مثه روز اوله بلکه هم بیشتر،همیشه میشه غم پشت چشماش رو دید،میشه بغضش رو حتی وقتایی که آرومه راحت حس کرد،دامن زردش همیشه برام پر بوده از انارو پرتقال و بارون.
منو شیفته ی خودش کرده همیشه با اون دامن شاهکارش،با اون لبخند های مسحور کننده اش و اشکهایی که بی هوا، گاه و بی گاه از آسمون چشماش جاری میشه. از پاییز امسال هم 30 روز گذشت و...
§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§
پ.ن:
1-پاییز 3 سال پیش احساس عجیبی با من یکی شد یه احساسِ کشــــــــــــــــــــــدار تا حالا
2-پاییز بنظرم واقعاً معجزه اس یه معجزه واقعی
3- یا رب مباد آن که گدا معتبر شود
4-....
5-آلبوم دنگ شو به شدت آلبوم خوبیه اسمش هست اتاق گوشواره،به شدت دلنشین،زیبا و باکلاسِ، شدیدا توصیه می کنم گوش کنید
♫♫♫
باز باران با ترانه
عکس ِ تو آرام ِخانه
عاشقی تو، راست گفتی
راست گفتم، عاشقانه
عکس ِ تو راه ِ فرار ِ
عکس ِ تو خود ِ قرار ِ
بی تو و تکرار عکست
شب ِ تاره.. شب ِ تاره.. شب ِ تاره.. شب ِ تاره..
روز با تو، شب به یادت، قصه با اسم ِ تو قصه است
دل یکی بود و نبود ِ، به همیشه ی تو بسته است
########
6- ۱ آبان هم اومد و من همیشه دلخوشم به بازیه ماه ها و فصل ها
7- لحظه هایی که باد تو دامن زرد و طلایی پاییز میپیچیه
و... فقط میشه گفت بی نظیره
8-و این مصراع که همیشه زمزمه میکنمش
هرجایه دنیایی دلم اونجاست....
الان دلم می خواست بزنم بیرون از خونه
فقط بدو ام،داد بزنم،بدو ام...
بعد که کم آوردم رو زمین دراز بکشم و بارون بزنه رو صورتم ...
اما الان جاش دستام رو این کیبورد لعنتیه و داره هذیون می نویسه
اینکه چطور میشه تو یک لحظه تصور یک خواب زیبا به یک کابوس واقعی تبدیل بشه رو نمی دونم
اینکه چطور کوهِ فردا با یه تلنگر از حالا میریزه رو نمی دونم
اینکه اون بالایی تو سرش چیه رو نمی دونم
اینکه چرا مدتهاست فکر می کنم مورچه هایی هستیم وسط یه مزرعه که اون مثه یه بچه شر و شیطون داره بازیمون میده نمی دونم
اینکه واقعا چی باید بکنم رو نمی دونم
اینکه فردا چی میشه نمی دونم
اینکه .... نمی دونم
ولی یه چیزایی رو میدونم
میدونم دوس ندارم صبح از راه برسه
میدونم یه چیز با پتک کوبیده تو سرم
میدونم اینورا پره چیزای بده
میدونم که خیلی چیزا رو نمیدونم
میدونم راه نفسم بسته اس،به زور اکسیژن رو به سمت خونم میکشم
میدونم....
==================
23/7/93 : گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدن گردن مسگری
من می خواستم فریاد بزنم گم شده ام
دستم را بگیر لطفا
لطفا مرا تا پیدا شدن همراهی ام کن
لطفا کنارم بمان تا پیدا شوم در کنار تو
اما
اما تو فقط دستی بر مویم کشیدی
لبخندی زدی و در همهمه روانه شدی
من بغض کردم از این احساس گم بودن
از وحشتِ تمامِ رفته ها
از هر چه گذشته بود تاکنون
و با خود مرور کردم
من قرار بود فریاد شوم اما به بغض رسیدم
ناگهان چه شد که به اینجا ختم شد
*حسام فلاحتی*
======================================
پ.ن:
1-از تفریحات جدیدم اینه که وقتای بیکاری تو خونه کاور می زنم از شعرها
اینم یه نمونه اش:)
2-بر سَر ِ آنم که گر ز دست برآید | دست به کاری زنم که غصه سر آید |
حافظ
3- تو هوای تو که باشم
صاحب کل زمینم
من همه دنیامو دادم
زیر چتر تو بشینم روزبه بمانی/محسن چاوشی
آلبوم محسن چاوشی اومد 8-7 باری پشت هم گوش دادم خووبه نسبتاً
4-....
5-باید به زودی یه حرکتی بزنم که نتیجه اش شدیدا و عمیقا مهمه (اون چند لحظه برای یه عمر همه زندگیمو عوض میکنه)