آمد و تنها
زیر درخت نارنجی ایستاد
سبدی گل در آغوشش
مشرق و ساعت مچی اش را نگاه کرد
و قطار از راه رسید
مردان پیاده شدند
زنان پیاده شدند
قطار بان نیز
و او را در میان مسافران ندید و غمگین
به گل های سبد نگریست
دیگری آمد
او نیز تنها
مشرق و ساعت مچی اش را نگاه کرد
پیش از رسیدن دومین قطار
بی سخنی
سبد گل را به او سپرد
و رفت.
^شیرکو بی کس^
=========================
پ.ن:
1- این هم همون شعری که تو پست قبل می خواستم بزارم
2-عکس واسه قلعه رودخانِ برا همین جمعه ای که گذشت ، طبیعت منطقه اش فوق العاده اس
3-و چقدر خوبه که بیخیال خیلی چیزا میشه گاهی روی سنگای کنار رودخونه نشست و پاها رو تو آب گذاشت و به صدای معجزه ی رودخونه گوش داد
4-....
5-تو می روی
من سکوت می کنم
باد با تو می خواند اما سرود رفتن را
تو می روی و من نگاه می کنم رد پایت را
تو می روی روزمرگی آغاز میشود باز
6-شماره 5 رو موقع نوشتن همین پست نوشتم درست بعد از تایپ (5-) فقط چون کاغذ دم دست نبود همینجا تایپ شد :)
تو که میروی
شبیه شهرهای جنگ زده می شوم
همان قدر اسف بار
همان قدر داغ دار
همان قدر تنها
همان قدر...
^حسام فلاحتی^
================================
پ.ن:
1-تنها پی نوشتی که از قبل از هر پست معلومه چهارمیه :D
2-اول می خواستم یه شعر از شیرکو بی کس بزارم درست تا قبل از پ.ن2
3-حالا فعلا چیزی به ذهنم نمیاد دیگه
4-....
5- این نیز بگذرد...
نزار قبانی
====================================
پ.ن:
1-اگه می خواید بیشتر در مورد نزار قبانی بدونید : نزار قبانی
2-وقتی مردان به تحسین از تو سخن می گویند
و زنان به خشم
می فهمم چه قدر زیبایی!
نزار قبانی
3-یه حس عجیب دارم،ضعیف شدم،یه حس که نمیشه هیچ جور توصیفش کرد
4-....
5-این نیز بگذرد...
من علاوه بر عشق در نگاه اول
به عاشق تر شدن در هر نگاه
به دیوانه شدن بدون یک نگاه
به دلهره ی قبل از هر نگاه
به تَبِ بعد از هر نگاه هم ایمان دارم
من کلا به هرچیز که ردی از نگاه تو در آن باشد ایمان دارم
من به چشمان تو ایمان دارم
^حسام فلاحتی^
============================
پ.ن:
1-اینکه چقدر از چیزایی که رو تیکه کاغذا نوشته مو گم کردم فقط خدا میدونه
2-یه بیت از فاضل نظری هست که این روزا همش تو سرمه :
من کــجا بیشتر از حق خودم خواسته ام ؟
مرگ حــــــق است به من حق مرا برگردان !
3-و یکشنبه باز هم از راه رسید :)
4-....
با عطر تو
در یک اتاق
تنها مانده ام
این عذاب را
نمی توانی تصور کنی.
ایلهان برک
ترجمه: سیامک تقى زاده
=================================
پ.ن:
1-تویه یکی از صفحه های F.B یک دیالوگ قشنگ نظرمو جلب کرد
^^کارولین : آدم وقتى یه بازى رو شروع میکنه ممکنه ببازه ولى وقتى بازى نکنه همیشه بازندست....^^
#Queen to Play#
2-هوای بارونی چقدر خوبه
3-دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی
^سعدی^
4-....